89/11/28
9:41 عصر

چند نکته جهت یادآوری

بدست چکنویس در دسته مذهبی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

چند نکته ابتدا خطاب به خودم و در مرحله بعد خطاب به دوستان



نکته اول: از جمله مواردی که باعث شکوفایی جامعه می شود وجود روحیه نقد پذیری در بین مسئولان و در عموم جامعه است. نقد زمانی می تواند مفید باشد که در کنارش راه حلی نیز ارائه شود. همانطور که رهبری عزیز هم گفته اند خیلی وقت ها مسائل و مشکلات با گفتن حل نمی شود ، نقد وقتی سازنده خواهد بود که هدفمند، دلسوزانه و منطقی باشد. این که بگوییم کار من تنها نقد کردن است و راه حل بر عهده مسئولان است به نظر من فرقی با نق زدن نمی کند.

نکته دوم: در بسیاری از موارد نقدهایی که ما می کنیم مصداق غیبت است. در عرف چیزی به اسم نقد عملکرد مرسوم شده است که نوعی کلاه شرعی بر گفته های ماست، مگر می شود با توجیه کار خودمان گناه بزرگی چون غیبت را نیز در درگاه خداوند تبارک و تعالی توجیه کرد. من از دوستانی که معتقدند نقد عملکرد (البته به شرطها و شورطها) غیبت نیست خواهش می کنم کتاب، حدیت، روایت، آیه یا ... دیگری ذکر کنند که نشان دهد غیبت نیست.  نقد عملکرد در صورتی غیبت محسوب نمی شود که این نقد موثر واقع شود. موثر بودن بدین معنا که این نقد منجر به راه حلی شود. این که در یک جمع دوستانه هر نوع تهمت و غیبتی به مسئولان ، اساتید دانشگاهی و... وارد کنم و بعد مارک نقد عملکرد را هم بهش ضمیمه کنم که نمی شود نقد. بی پروا به هرکس و ناکسی ایراد می گیریم بدون آن که سودی در کار باشد، بدون آن که ترس از خشم الهی داشته باشیم و شاید برخی از این نقدها ریشه در عقده و کینه ما نسبت به آن کس داشته باشد. بحث در مورد نقد و غیبت بسیار زیاد است. از جمله کتاب های مفیدی که در درک بهتر غیبت می تواند به ما کمک کند کتاب معراج السعاده نوشته ملا احمد نراقی است. یکی از معیارهای بسیار خوبی که رهبر عزیز در اختیار ما قرار داده اند تا مصادیق غیبت برایمان روشن تر شود سخنرانی ایشان در درس خارج از فقه تاریخ.....است. در زیر قسمت هایی از این بیانات آورده شده است:

 اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهى چیزهائى را مى‌آورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(1) بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.

منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همه‌مان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ى اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.

خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌هاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(2) از تهمت و افتراء و اینها.

بنده یک وقتى به یک مناسبتى در یک صحبت عمومى عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛(3) یعنی وقتى افک(4) را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنى از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفرى تهمت زدند، یک چیزى را گفتند - حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت - چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمه‌ى لولاى تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردى. چراى با تأکید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً کسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستى‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ى ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادله‌ى غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعه‌ى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.

بنابراین به نظر من همین ادله‌اى که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.

1) معنی غیبت، تعریف غیبت
2) تا چه رسد به
3) سوره‌ی نور، آیه 12
4) تهمت، افترا، نسبت ناروا

 

نکته سوم: برخی ها خودشون تبدیل به اپوزیسیون شده اند. بین (بعضی از) بچه مذهبی ها مد شده که هر کی که فحش رکیک تری بده به دولت، به نظام یا به هر کس دیگر، هر کی شبهه اساسی تری وارد کنه، هر کی هر کی ... فرد حزب الله تری است. قصد من پاسخ گویی به شبهات و نقده ها نیست که در بسیاری از موارد این شبهات از روی ناآگاهی ما از بسیاری از مسائل پشت پرده ست. این که با یک شبهه بسیاری از اصول را زیر سوال ببریم نشان از ضعف موضع و شناخت درست ما از مسائل است. سخن حقیر این است که گاهی این نقد عملکرد( بخوانید نقد شبهه ناک) آن قدر تند و بی منطق است که اگر شنونده ای از چند و چون کار اطلاع نداشته باشد دچار انحراف خواهد شد. باید سعی کنیم که جامعه را به سمت اخلاق پیش ببریم و اخلاق را در جامعه نهادینه کنیم. در جامعه ای که مردم، مسئولان و بالاخص خواص متعهد به اخلاق باشند،نقدها در فضای صمیمی تری مطرح می شوند و هم نقد شونده و هم نقد کننده نقد را در جهت مصالح جامعه می بینند و جامعه شکوفا تر می گردد.

 

والسلام