سلام. شعری از فاضل نظری خطاب به همه ما:
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشنهای زمستانیت کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
با این بهانه که بارانیت کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانیت کنند